سیری در تاریخ سینما

لذت واقعی در فهم فیلم است نه فقط تماشای آن!

سیری در تاریخ سینما

لذت واقعی در فهم فیلم است نه فقط تماشای آن!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

سینمای اولیه: قسمت اول

از سال 1895 که سینما اختراع شد تا امسال (2015 میلادی)، 120 سال از عمرش می‌گذرد و مثل هر موجود مادی دیگری در این جهان، سینما هم یک روزی متولد شده و یک زمانی کودک بوده و از آن به بعد مدام بزرگ و بزرگ‌تر شده است.[1]

حالا فرض کنید مثل خودتان که گاهی عکس کودکی‌تان را برمی‌دارید و برای مرور خاطراتتان، نگاهی به آن‌ها می‌اندازید، بخواهیم ببینیم سینما در دوران طفولیت چه شکلی بوده؟ اصلا حدس می‌زنید چند سال از سال‌های ابتدایی سینما را دوران بچگی‌اش حساب کنند؟ فکر می‌کنید بچگی‌های سینما چقدر شبیه این روزهایش بوده است؟[2] آیا سینما هم مثل خالقش یعنی انسان، در دوران جنینی، دست و پا در می‌آورد و بعد که بزرگ‌تر می‌شود آرام آرام آن‌ها را رشد می‌دهد یا نه؛ مثلا هر قدر جلوتر می‌رود مثلا یک بینی جدید درمی‌آورد، دو تا گوشش، پنج تا می‌شود، و انگشتانش هم هی اضافه می‌شوند؟



دوران اولیه‌ی سینما یا به قول خارجی‌ها، Early Cinema، حدودا بین 10 تا 15 سال در نظر گرفته می‌شود و به این خاطر آن را دوران طفولیت سینما می‌دانند که قواعد ذهنی و شکلی آن، یعنی همان دست و پا و مغز و چشمش در حال شکل‌گیری است.

آدم‌های زیادی به در این دوران به سینما کمک می‌کنند؛ از مخترعینش یعنی ادیسون و برادران لومیر گرفته تا عکاسان قهاری مثل ادوارد مایبریج، تا شعبده‌بازی مثل ژرژ مِلیِس، تا کسانی که اولین بار از سینما برای قصه گفتن استفاده کردند و دیگرانی که قواعد تدوین[3] را شکل دادند و خیلی‌های دیگر...

خب راستش را بخواهید مخلوقات آدم‌ها، در اغلب موارد خیلی شبیه خودشان هستند. پیشرفت تکنولوژی ساخت فیلم، بیشتر از آن که شبیه اضافه شدن دست و پا به بدن سینما باشد، شبیه ورزش کردن و ورزیده‌تر شدن سینما است؛ شبیه این که حالا دیگر بیشتر می‌داند چطور باید از چشمش (که دوربین فیلم‌برداری) است، طوری استفاده کند که چیزی را که می‌بیند و در واقع به من و شما نشان می‌دهد جذاب‌تر و لذت‌بخش‌تر باشد.



راجع به دوران اولیه‌ی سینما به مرور بیشتر با هم حرف خواهیم زد، ان شاءالله




[1] - البته فرق بعضی از پدیده‌های تمدنی با موجودات زنده این است که شاید آن‌ها هرگز نمیرند!

[2] - حواستان باشد وقتی می‌گویم «سینما» منظورم فقط سالنی که تویش فیلم می‌بینیم، نیست، بله کلیت تئوری تا تولید تا نمایش و همه ساختارهای اقتصادی و فرهنگی متصل به آن است. اصلا قرارداد می‌کنیم که هر وقت منظورم سالن سینما بود، این را صراحتا در متن بیاورم. خوب شد؟

[3] - تدوین یعنی کات زدن نماها و دوباره چسباندن‌شان به یکدیگر. این‌جا را بخوانید!

اجداد سینما

تا به حال از خودتان پرسیده‌اید که چه می‌شود که در چند نقطه‌ی دنیا، همزمان دست کم دو گروه به فکر اختراع سینما می‌افتند؟ یکی همین ادیسون آمریکایی که با برق و لامپ می‌شناسید و دیگری هم برادران فرانسوی لومیر[1].

شاید واقعا بشر یا لااقل بشر ساکن قسمت غربی کره‌ی زمین، به نقطه‌ای رسیده که احساس می‌کرده باید یک چیزی برای سرگرم کردن خوش اختراع کند.

یا شاید می‌خواسته روح اومانیسم[2] تکامل‌یافته در تاریخ بعد از رنسانس[3]‌اش را در یک جایی متجلی کند.

شاید هم خسته از انواع و اقسام رفتارهای جاه‌طلبانه و منفعت‌طلبانه‌ی امپراطورها و پادشاهان، که آنان را در جنگ‌ها و کارخانه‌ها و زمین‌های زراعی به بیگاری می‌کشیدند و دستمزدشان را برای خود برمی‌داشتند[4]، به دنبال راهی برای فرار از این خودکامگی‌ها بود.

اصلا شاید هم، همه‌اش با هم اتفاق افتاده باشد. ولی مهم‌تر از این‌ها، این است که واقعا چقدر سینما با اهداف و غایات آن آدم‌هایی که باعث اختراعش شدند، درهم آمیخته است؟ خیلی‌ها می‌گویند همان طور که چاقو، ساخته شده تا ببرد و با چنین هدفی، نمی‌توان از آن انتظار مثلا چسب‌زخم را داشت، سینما هم در یک شرایط خاصی، ناخواسته با روح سرکش برخی آدم‌ها گره خورد و با اهداف آنان یکی شد.

البته برخی هم معتقدند اوضاع آن قدر‌ها هم خراب نیست. درست است که سینما، روی بنیان فکری انسان اومانیستِ رویاپردازِ مغرور به علم پوزیتیویستی قرن 18 و 19 اروپا، بنا شد اما باز هم جا دارد که برای اهداف دیگری هم از آن استفاده شود. درست مثل همان چاقو که هم می‌تواند بکشد و هم جراحی کند!

قضاوتش با شما! البته پیشنهاد می‌کنم منطقی باشید!

بگذریم...

همان طور که درخت از دانه و آب و نور و خاک رشد می‌کند، سینما هم از رمان و ادبیات و تئاتر و نقاشی و عکس و موسیقی درآمد. برای همین است که از همه یک ذره دارد. حالا شما بگویید آب و دانه و نور و خاک سینما، کدام به کدام است؟

اگر بخواهم راهنمایی‌تان کنم می‌گویم دانه هیچ کدام این‌ها نیست. دانه بیشتر همان چیزی است که بالاتر از آن حرف زدیم. دانه، اصلا خود بشر است. به قول مولوی:

دانه‌ی معنی بگیرد مرد عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل!

البته با احترام به مولوی، از نظر من، خود پیمانه را هم باید نگریست، چون من یکی که نمی‌توانم در بشقاب تخت، سوپ بخورم! برای همین هم اسم و عکس اجداد سینما را برایتان می‌گذارم....



 

 تائوماتروپ



کینوگراف یا فیلیپ بوک



زوپراکسیکوپ



زوئیتروپ



پراکسینوسکوپ



موتوسکوپ


نیکلئودیون



[1] - با برادران رایت که مخترع هواپیما بودند اشتباه نکنید! آن مال سال 1903 بود.

[4] - همان چیزی که ما به آن «استثمار« می‌گوییم.